این روایت را باید با آب طلا نگارش کرد:
به حضرت امام صادق (ع) عرض کردند کار خود را بر چه چیز بنا کردهاى؟
فرمود بر چهار چیز:
فهمیدم که عمل مرا دیگرى انجام نمی دهد؛ پس به کوشش پرداختم.
دانستم که خداوند بر حال من اطلاع دارد؛ خجالت کشیدم.
فهمیدم روزى مرا دیگرى نخواهد خورد؛ آرامش یافتم.
و دانستم بالاخره بسوى مرگ می روم؛ به همین جهت آماده آن شدم.
بحار الانوار، ج75، ص228
یکی از عرصه هایی که در ماموریت باید برایش برنامه ریزی داشت، اقتصاد است. هدف از پرداختن به اقتصاد، ایجاد و ماندگاری بستری مناسب برای رشد مادی و معنوی در چهار مرحله تلاش، قناعت، پس انداز و سرمایه گذاری است. در واقع برای عموم مردم، اقتصاد نقش پشتیبان دارد. از این باب که رسیدن به چشم انداز بدون امنیت اقتصادی بعید است.
تلاش کنید بیش از این بر روی اقتصاد تکیه نکنید. اغلب مردم، چشم انداز های مهمتری دارند که اقتصاد تنها بخشی کوچک از آن است. البته اگر چشم انداز درست فهم شود.
تلاشی ارزشمند است که هدفمند باشد، تلاش بی هدف مانند پرتاب تیر در تاریکی است. یکی از موانع بسیار مهم موفقیت و کامیابی، ناتوانی افراد در تدوین اهداف می باشد. آنهایی که هدفی بر روی کاغذ نداشته باشند مقصدشان ناکجا آباد خواهد بود. یک روش عالی برای موفقیت و مدیریت زمان آوردن افکار روی کاغذ است.
اگر اهدافتان را ننوشته اید، حتما این کار را بکنید.
امروز بیشترین زمان خود را صرف معاشرت با چه کسانی کردید؟
یکی از حوزه هایی که در تدوین ماموریت باید بدان بیندیشید، حوزه روابط است.
به باور برخی، هر انسان چهار نوع رابطه می تواند داشته باشد:
رابطه با دیگران
رابطه با طبیعت
رابطه با خود
و
رابطه با پروردگار عالم
نکته حائز اهمیت آن است که شما شبیه افرادی خواهید شد که با آن ها معاشرت دارید. حتی شاید یکی از روش های زودبازده باشد.
همنشینی و موانست موثر است.
چه بسا فلسفه «ذکر» هم همین است.
مراقب همنشینان خود باشید!
خوش به حال آنانی که بیشتر زمان خود را با بهترین همنشین می گذرانند!
به نظر می رسد سختی های زندگی تا حدی قابل مدیریت هستند.
به اطرافیانتان نگاه کنید. هیچکس بی مشکل نیست. یکی مریض است، یکی مریض دارد. یکی بچه دار نمی شود. دیگری با اقوامش درگیر است. یکی مشکل اقتصادی دارد و دیگری درگیر درس و کنکور.
البته که این سختی ها در نگاهی کل گرا، مفید است. اما اکثریت قریب به اتفاق انسان ها این حس را ندارند و از سختی ها فراری هستند.
اگر سختی نبود، آسایش معنی نداشت.
همانطور که اگر زشت نبود، زیبا هم معنا نداشت.
اگر سختی نبود، موفقیت و تلاش برای از بین بردن آن ها و رسیدن به آسایش بی مفهوم بود.
لذا نسبت به سختی ها، نگاهتان را عوض کنید!
بسیاری از انسان های موفق (پس از تدبیر کردن برای کاهش و مدیریت سختی ها) از سختی های باقیمانده استقبال می کنند.
یکی از انسان های موفق وقتی با سختی های زندگی مواجه میشد، با خوشحالی میگفت:
«انگار پروردگار عالم ما را جزء آدم حساب کرده است که ما را دچار سختی کرده است!»
یا در رابطه با فرد دیگری از انسان های ویژه و موفق گفته اند که هر چقدر سختی ها و مشقات بیشتری به او وارد میشد، چهره او برافروخته تر، مصمم تر و پرانرژی تر میشد.
بنابراین تلاش کنید تا سختی ها را مدیریت کنید، اما اگر دچار آن شدید، با آغوش باز و سعه صدر با آن مواجه شوید.
اگر فکر می کنید:
حتما کتاب «شما فقط یکبار زندگی می کنید! پس راهبردی زندگی کنید!» را مطالعه کنید.
اگر فکر میکنید هنوز کارهایی در دنیا هست که باید توسط شما انجام شود، حتماً این کتاب را مطالعه کنید.
اگر از تلاش کردن خسته شده اید، احتمالا به این دلیل است که هنوز چشم انداز خود را پیدا نکرده اید!
چشم انداز پیش از زنگ ساعت شما را از خواب بیدار میکند و تا پاسی از شب به کار کردن مشتاق میکند!
اگر در زندگی خود اینچنین نیستید، بدانید باید قدری بیشتر برای خود وقت بگذارید و نیاز جدی به تفکر، تدبیر و برنامه ریزی دارید!